سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خاطره ی از همرزم دانش آموز بسیجی شهید ابراهیم رزاقیان
 

( شهدای پل سه تیر )

 

خاطره ی از همرزم شهید : یک امتحان که خدا از

" ابراهیم " کرد برایتان بگوئیم آنطور که یکی از همرزمان

" ابراهیم " تعریف می کرد می گفت که " ابراهیم " در یک

پیشروی شرکت داشت و در اثر خمپاره از ناحیه پا زخمی

شد و او را به بیمارستان بردند بعد از مدتی اقامت در بیمار

ستان در حالیکه هنوز بخوبی نمی توانست راه برود مجداً راهی

جبهه شد و دوستانش که از دیدن او بسیار تعجب کرده بودند

به او گفتند " ابراهیم " چرا آمدی ؟ تو باید به خانه بر

  می گشتی " ابراهیم " از سخن آنها بسیار ناراحت شد و با

فریاد گفت : مگر من جز اینجا خانه دیگری هم دارم چه

می گوئی برادر اگر من می خواستم در رختخواب گرم

بخوابم و غذای خوب بخورم مگر بیکار بودم که به جبهه

بیایم من آمده ام که بجنگم من آمده ام که با دشمنان خدا و

  اسلام و قرآن مبارزه کنم پس این حرف را نزن مگر

زخم مردان خدا را از مبارزه باز میدارد بله این است

قدرت ایمان این است قدرت اسلام که در " ابراهیم"

نفوذ کرده و این است اعمال یک مقلد واقعی ولایت فقیه

در یکی از روزها گروهی قرار بود پیشروی کنند که

"ابراهیم" هم جزو آنها بود ولی در لیست اسم " ابراهیم"

نبود " ابراهیم " با عصبانیت و اصرار میگوید برادر

فرمانده اسم مرا در لیست قرار ندادید آیا پارتی بازی

است ؟ چرا بی عدالتی میکنید و فرمانده میگوید نه

" ابراهیم " بخدا سوگند نه ، " ابراهیم " گفت پس چرا

اسم مرا در لیست فرار ندادید، فرمانده گفت " ابراهیم "

تو از ناحیه پا ناراحتی داری در اینجا " ابراهیم" گفت

برادر شما را بخدا سوگند اینقدر مرا اذیت نکنید من

چطور شما را منوجه کنم خدایا من چطور به اینها

بگویم که آماده ام بجنگم.بالاخره و با اسرار زیاد و

پافشاری به جبهه مقدم رفت و در اینجا " ابراهیم "

پیمان خود را با خدای خود بست بعد از چند ی که با

دشمن درگیر شدند و همه شعار الله اکبر را بر زبان

داشتند خبر شهادت " ابراهیم " به همسنگرانش می رسد

آری او به لقاء الله پیوست و نشان داد که چه نیکو از

امتحان خدائی برآمد
"یادش گرامی و راهش مفدم باد"

 

برای سلامتی وتعجیل فرج آقا امام مان (عج)...... صلوات





تاریخ : چهارشنبه 94/2/9 | 5:52 صبح | نویسنده : سیما رمضانیان | نظر

  • تبلیغات متنی | مهم نیوز | ایکس باکس